اسلام رهبرزندگى - قسمت سوم

اسلام رهبرزندگى - قسمت سوم

 

اسلام رهبرزندگى                                قسمت سوم    
 
 استاد محمد محقق بلخی
 
 
اشكالات واژه‏شناسى دين:
 به تبع پرسشها، شبهات و انتظاراتى كه از دين ودرباره دين وجود دارد، در تعريف دين نيز اشكالات ادبى، علمى و فنى، به چشم ميخورد كه در حد ضرورت به آن اشاره ميشود. اين اشكالات عموما به چند صورت و براساس نگاه درون دينى (در عرصه‏هاى زبانشناسى، چون دورى بودن تعريف و غيره)، وبرون دينى، در حوزه‏هاى معرفت‏شناسى و بر اساس قرائت‏هاى دين گريزانه و عقل ستيزانه (غربى چون پوزيتويستها)،كه منكران معنادارى دين بوده و ميگويند زبان دين زبان واقع نمايى نيست.و سكولاريستها، كه منكر نقش اجتماعى و سياسى دين مى‏باشند) به چشم ميخورد.
 حالا ما، دين را چه نوعى احساس يا پديده و پرتوى از مقوله علم، ياآن را حقيقتى باماهيت و خصيصه عملگرايانه و يا واقعيت فوق عقل و طبيعت- متافيزيك- بشناسيم و يا نگاه قانونى و حقوقى، فلسفى و يا منظر معنوى، عرفانى، باطنى، و يا اخلاقى و عاطفى به آن داشته باشيم، پرسشها و شبهاتى در باره شناخت و عدم شناخت اصل دين، در موارد ذيل مطرح ميگردد:
 1.مشكل، بل ناممكن بودن ارايه يك ذاتى (جنس) مشترك كه ميان همه اديان مقبول افتد.چون تصور واعتقاد به دين آنچنان گسترده و ناهمگون است كه گاهى ضد خود رانيز شامل ميشود واز خداپرستى تاخود)يابت( پرستى را در برمى گيرد، طورى كه عقيده به خدا نيز از دين جدانگريسته ميشود (مثلا) انسان ميتواند بارياضت وحدتى با أمرقدسى "ايروانا" پيداكند، ولى به خدانيز معتقد نباشد. چنانچه در بوديسم اعتقاد به خدا نيست. بالاخره هرگرايش و باورى ولو بدون عمل و. دين و يامذهب تلقى ميشود.
 -2شناخت و تعريف امورى مانند دين، چون با مفاهيم روانشناسنانه و جامعه‏شناسانه وانتزاعى و تجريدى، صورت مى‏گيرد، پيچيده‏است. برخلاف تعريف مانند حيوان و ياجماد. كه بامفاهيم عينى و انضمامى انجام مى‏گيرد.
تعريف دين دورى است.
 -4مشكل اصل پديده شناخت، به جهت مشكلات فنى و عدم جامعيت تعاريف ماهوى و منطقى..لذا برخى از اصل تعريف پرهيز دارند، چون تعاريف را تعاريف لفظى و شرح الاسمى ميشناسند، نه واقعى وماهوى ، زيرا واقعيت پديده‏ها(مثلا انسان) را غير از خالق وى كسى نميشناسد.. 
-5دين چون ماهيتا فرازمانى و فرامكانى و سيال است و تمام شاخصه‏هاى آن تجربه پزيرنيستند،)يا بقول ويليام جميز، تجربه فردى است وتجربه فردى قابل انتقال نيست( پس تعريفمند نيست،به تعبير و بيان ديگر:
 الف- هر كسى برداشتهاى خاصى از دين دارد(قرائتهاى متنوع دينى).
 ب- اصلا دين پديده تاريخى و زمانمند است و براساس نيازهاى زمانى تاريخى عيار ميشود (تابع شرائط ناپايدارتاريخى‏است. و به فرض اين كه اصل و خود دين ثابت باشد، ارزشها و شناخت آن نسبى است.
 ج -باب دين باب كشف واقعيات نيست بلكه باب سليقه هااست و مفاهيم دينى، تنها سلسله اعتباريات است.
 با وجود اختلاف در فهم دين ،تولرانس و كثرتگرايى و تعدد تفاسير متون دينى (مباحث هرمونتيكى) و عقلگرايى نيز سبب اختلاف ميگردد. پس تعريف جامع و مانع دين مشكل خواهد بود.
 بااين كه اين گونه پرسشها و شبهات، در رابطه با اسلام، غالبا فاقد روش منطقى و علمى‏اند، ولى باز هم به اندازه فرصت مابه نقد آن اشاره كرده و باتوفيق پرودگار، به برسى موضوع اصلى "نقش دين در زندگى"، خواهيم پرداخت.
 در مورد اشكال اول بايد گفت: تعاريف ماهوى و جامع براى دين به معناى جامعه‏شناسى، در يك تعريف دين شناسانه ره اليستى- بالاخص درباره آنچه در غرب بنام دين شناخته ميشود-، وجود ندارد. زيرا دين در آنجا آنقدر نااستوار، متناقض و بهم ريخته است كه ضد خود را نيز شامل مى‏شود، تا خودبخود نافى يك تعريف منطقى و متدمند شود. زيراتعريف پديده‏ى است، براى تفكيك يك موضوع از غير خودش، نه ضدش.
 ثانيا تعريف مااز دين، براساس نگاه درون دينى است... چون تعريف برون دينى خالى ازاين گونه تناقضات نمى‏باشد، كه بعدااشاره خواهد گرديد.
 اما اشكال دورى بودن تعريف دين، و نقد آن ازجانب آقاى مصباح، چون ناظر ومرتبط به دیدگاه صدر است، به آن اشاره میکنیم که خالى از فائده نيست.
 در نظر آية الله مصباح، اين دور، ميان قلمرو، و مقومات دين، و اين كه دين چيست؟ مطرح مى‏باشد. ايشان درنحوه ترسيم دور، چنين ميگويد:"ابتدا، حدود و قلمرو دين و مقوماتش را بشناسيم سپس دين را تعريف كنيم واز طرف ديگر اول بايد بدانيم دين چيست؟ تا قلمروش را بشناسيم، كه اين مستلزم دور است، يعنى تعريف دين، باشناخت عناصرش به دست مى‏آيد، و از طرف ديگر تعيين عناصر، به وسيله‏ى تعريف دين محقق مى‏شود. اين امر "تقدم شى‏ء على نفسه" و دور محال است.
 جواب اول ايشان بااختصار، بررد اشكال چنين است: با قبول اين پيش فرض‏ها كه اولا، تعريف به وسيله‏ى مفاهيم، امكان پذير است و ثانيا، در ماهيات حقيقى نيست، بلكه يك امر انتزاعى است. بايد منشأ انتزاع آن و مفهومى كه از آن منشأ، انتزاع مى‏شود، را شناسايى كرد. پس ما، تعريف دين و تعيين قلمرو دين را به يك معنا، عين هم مى‏دانيم..
 يعنى دو چيز نيست كه بگوييم تعريف دين چيست؟(تا) بعد بخواهيم عناصر دين را شناسايى كنيم؛ مثلا اگر در تعريف دين بگوييم كه عبارت است از: اعتقادات، اخلاق و احكام. قلمروش نيز همين است: اعتقادات، اخلاق و احكام. در مفاهيم انتزاعى، تعريف، با عناصر تشكيل دهنده، به يك معنى است.
مثال: وقتى در تعريف آب ميگويم عنصراب،از اكسيژن و هيدروژن تشكيل يافته است، اين عين تعريف آب نيز هست .زيرا عناصر تشكيل دهنده آب، همان دو اتم ميباشد.[1]
 جواب دوم: ايشان بر اساس نگاه مرسوم در جواب تعاريف دورى درنزد أهل منطق و علم اصول فقه(تفصيل واجمال)است. كه ايشان چنين توضيح مى‏دهد:"قلمرو دين، تفاصيل آن مفاهيم اجمالى‏است كه ما در تعريف اخذ مى‏كنيم؛ يعنى، مثلا وقتى مى‏گوييم دين عبارت است از: مجموعه‏ى اخلاق (اخلاق شامل اخلاق فردى، اجتماعى و بين المللى( و احكام )شامل عبادات، احكام اقتصادى، خانوادگى، فردى، اجتماعى و بين المللى( كه اين‏ها قلمرو دين است.
 در واقع قلمرو در اين اصطلاح، تفسير همان عناصرى است كه در تعريف دين اخذ شده است. پس اگر منظور از قلمرو دين تفاصيل محتويات آن باشد. عناصر دين را مى‏توان به وسيله‏ى تعريف شناخت اما تفاصيلش، ممكن است از خود تعريف به دست نيايد. لذا بايد به سراغ منابع برويم تاببينيم كه گستره‏ى اين عقايد، اخلاق، احكام و قوانين تا كجاست. .[2].
آقاى مصباح، درنتيجه دين را چنين تعريف ميكند: "دين عبارت است از از سلسله باورها نسبت به نظام هستى ورفتار ناشى ازآن"
 ياد اين دو نكته لازم است كه اولا تعريف آقاى مصباح در باره دين، با نگاه و تعريف درون دينى وبا استفاده از منابع خود دين است كه اساسا كارى است سازگار با چيستى دين. وثانيا ايشان به علاوه تأيد اين روش، از تعريف كسانى كه باروش برون دينى به تبيين دين رفته‏اند، انتقاد ميكند. ايشان باتقسيم بندى و بررسى روش‏هاى قلمروشناسى دين و ارايه چهار نظريه انتقاد آن مى‏پردازد.
 ما بااين كه اعتبارى وانتزاعى بودن دين را قبول نداريم، ولی برفرض اعتبارى بودن دین(البته انتزاع بااعتبار فرق دارد) تعريف دورى نيز بى اشكال است.چون أمور اعتبارى امور واقعى و تكوينى نيستند، تامتوقف و متوقف عليه حقيقى وجود داشته باشد. امور اعتبارى، خفيف المئونه بوده و تابع اعتبار معتبر ميباشند- البته به شرطى كه ضدش اعتبار نشود،زيرا اجتماع نقيضين ذاتا درتمام أمور، از جمله امور شناختارى، برخلاف عقل بديهى است.
 الته با بر داشت كه شهيد صدر، درباره دین ارائه  ميكند دین راامر تكوينى معرفى ميكند، مشکل دوري بودن دین، خود بخود دفع شده و زمينه اشكال، از اساس منتفى شود. چون دين وقتى كه به عنوان يك پديده تكوينى- نه يك مفهوم انتزاعى- تعريف ميشود، موضوع تعريف تغيير ميكند.
دین حق کدام دینی است؟
از جانب ديگر، با آنكه واژه دين در قران به هر گرايش و يا أمر مقدسى بدون مشكل اطلاق ميشود (لكم دينكم ولى دين).(سوره كافرون): 6، ولی دين حق، تنها اسلام شناخته میشود. "ان الدين عند الله الاسلام" آل عمران   20-19، چون كه اسلام دين عدل و عقل است و پاسخگوى همه نيازهاى بشر در تمام عصرها ونسلها میباشد:"تبيانا لكل شى‏ء" نحل: 89 و اسلام تنها دينى است كه نامش با خودش هست، يعنى "تسليم" در برابر خدا که تسليم شدن به حق و عدل، از لوازم آن بوده ووحدت ميان خدا وانسان ورسیدن قرب الهى، در نتیجه تسلیم محقق ميگردد، يعنى ارتباط واقعى معنى مى‏يابد. از اين جهت مى‏توان گفت: كه اطلاق كلمه "دين" از باب انصراف شى‏ء به فرد أكمل خوداست. پس دين يعنى "اسلام" و اسلام؛ يعنى محتواى تحريف نشده اديان تو حيدى (اديان مشترك ابراهيمى) كه تعبير"اديان" نيز در اين مورد، غير دقيق است، چون در قران، به جاى كلمه »اديان"، "اسلام" آمده است، زيرادين، در واقع يكى بيش نيست و از اين جهت رابطه دين با اسلام، رابطه نوع و أفرادآن است، نه رابطه جنس و أنواع، و آنچه بنام اديان ياد ميشود، شرايع و سبل اند، نه اديان.[3]"لانفرق بين أحد من رسله" بقره: 285، که وحدت صراط مستقيم؛ با"تعدد" طرق الى الله" از قبيل وحدت در كثرت وكثرت در وحدت بوده؛ وكثرتها و گسستها، در واقع تابع شرائط واحوالند (شرائط موضوعى)نه ذات وگوهر دين.لذا طرح نسبى خوانده شدن معرفت دينى با آيه ذيل:"والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا" عنكبوت : 69، بدون در نظرداشت مبانى و روش كلى معارف،روايات وآيات قرانى، نشانه ی از "مطلق گرفتن معرفت خود" بوده وبه نوعی"دگم وجزم اندیشی"منجر میشود که مخالف استدلال وادعای آقایان می باشد ، با این که مراد از "سبل" در این آیه " فروع است". و "صراط مستقيم" در قران؛ يكى بيش نيست "ان هذاصراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم". مائده:16
"ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه" آل عمران:85


[1] - قلمرو دين شماره -35كانون گفتمان دينى
[2] -نگا:قلمرو دين 35سلسله نشست‏هاى كانون گفتمان دينى .(80 / 10 / 25 ،-قلمرو دين شماره 24نشر گفتمان دينى
[3]-محى الدين عربى در مورد وحدت اديان، مى‏نويسد: اختلاف شرائع، معلول اختلاف زمانها و احوال‏است و هريك از انبياء،پيامبر قبل خود را تصديق كرده‏اند. هيچ يك از انبياء در اصول باهم اختلاف ندارند، بلكه اختلاف اديان فقط در احكام آنهااست.كه آن احكام تابع زمان وحال است.همشهرى 76/3/6روش انديشه ابن عربى، بخش آخر.
 

 

کانال مهدوی و مذهبی

Get our toolbar!
کمپین وبلاگ نویسی امام علی النقی (علیه السلام)‍‍‍
مولامهدی گل یاس


:: موضوعات مرتبط: دینی , ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : حقیقت
تاریخ :
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: